شمه ای از زندگی شهیدان

ادای مومن ها را در نیاریم......

🎋 نماز اول وقت شهید مهدی باکری 🎋

🎋 🎋 🎋 🎋

🎋 سرجلسه ، وقت نماز که می شد، تعطیل می کرد تا بعد نماز . داشتیم می رفتیم اهواز . اذان می گفتند. گفت« نماز اول وقت رو بخونیم .» کنار جاده آب گرفته بود. رفتیم جلوتر؛ آب بود . آنقدر رفتیم ، تا موقع نماز اول وقت گذشت . 🎋 خندید و گفت « اومدیم ادای مؤمن ها رو در بیاریم ، نشد.»


🎋 🎋 🎋 🎋🎋 🎋 🎋 🎋🎋 🎋 🎋 🎋🎋 🎋 🎋

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

ازخودگذشتگی پدران شهیدان

🌾   ازخودگذشتگی پدران شهیدان 🌾
🌾 🌾 🌾 🌾 🌾 🌾

🌾 با عصبانیت فریاد زدم : این بچه رو کی آورده اینجا!

🌾 مرد میانسالی برای وساطت آمد:بَرش نگردونید.این بچه حالا که اومده ، من

خودم ازش مراقبت می کنم .

🌾 گفتم : نمیشه پدر جان ، اگه این بچه شهید بشه ،  فردا پدر و مادرش مشکل

درست می کنند ، مردم بدبین میشن .

🌾 گفت:پدر این بچه منم !! خواهش میکنم بذارید بمونه .سیزده سالشه اما به اندازه

🌾 یه مرد پنجاه  ساله قدرت داره !
🌾 این است عشق بی انتها........


🌾 🌾 🌾 🌾 🌾 🌾
 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

گریه کردن شهید مهدی زین الدین

🌼 خاطره ای از شهید مهدی زین الدین 🌼

🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼 🌼
🌼 دو سه روزی بود می دیدم توی خودش است. پرسیدم « چته تو؟ چرا این قدر توهمی؟ » گفت « دلم گرفته. 🌼 از خودم دل خورم. اصلا حالم خوش نیست. » گفتم » همین جوری ؟ » گفت » نه. با حسن باقری بحثم شد. داغ کردم. چه می دونم ؟ شاید باهاش بلندحرف زدم. نمی دونم. عصبانی بودم. حرف که تموم شد فقط بهم گفت مهدی من با فرمانده هام این جوری حرف نمی زنم که تو با من حرف می زنی. دیدم راست می گه. الان دو سه روزه کلافم. یادم نمی ره.»

🌼 🌼 🌼 🌼 🌼

🌼 شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم. حاج آقا گفت « می خواهیم بریم سفر. تو شب بیا خونه مون بخواب. » بد زمستانی بود. سرد بود. زود خوابیدم. ساعت حدود دو بود. در زدند. فکر کردم خیالاتی شده ام. در را که باز کردم، دیدم آقا مهدی و چند تا از دوستانش از جبهه آمده اند. آن قدر خسته بودند که نرسیده خوابشان برد. هوا هنوز تاریک بود که باز صدایی شنیدم. 🌼 انگار کسی ناله می کرد. از پنجره که نگاه کردم، دیدم آقا مهدی توی آن سرمای دمِ صبح، سجاده انداخته توی ایوان و رفته به سجده.

🌼 🌼 🌼 🌼

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

مفقودالاثر شدن شهید محمود کاوه

🌺 خاطره ای از شهید محمود کاوه....... 🌺

🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺 🌺
🌺 می گفت:" دوست دارم مفقودالاثر باشم، این آرزوی قلبی من است.آخر در مقابل خانواده هایی که جوانانشان به شهادت رسیدند، ولی نشانی از آنان نیست، شرمنده ام".

🌺 در روستای خودشان چند جوان شهید مفقودالجسد بودند، واقعا احساس شرمندگی می کرد.

🌺 می گفت:" آرزو دارم حتی اثری از بدن من به شما نرسد".
🌺 در نامه ای که برای دخترش، بنت الهدی فرستاد، نوشته بود:" دخترم شاید زمانی فرا رسد که قطعه ای از بدنم هم به تو نرسد، تو مانند رقیه امام حسین _علیه السلام_ هستس، آن خانم لااقل سر پدرش به دستش رسید، ولی حتی یک تکه از بدن من به دست شما، نمی رسد".

🌺 یکی از رزمندگان که از جبهه برگشته بود تعریف می کرد، که از او شنیده:" دوست دارم مفقودالاثر بمیرم، اگر شهادت نصیب من شود، دوست دارم مفقودالاثر باشم چون قبر زهرا_سلام الله علیها_ هم ناشناخته مانده است".

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

خاطرات شهید عباس رضایی سردره

🌹 🌹 خاطرات:شهید عباس رضایی سردره 🌹 🌹

🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹
هر وقت پول لازم داشتم باید دست یه دامان پدر می شدم موقع اعزام بود و آه در بساط نداشتم با برادرم عباس درمیان گذاشتم عباس گفت: تنها راهی که می شود بی دردسر و بدون هیچ سوال جوابی از بابا پول گرفت این است که به محل کارش بروی و آنجا بگویی پول می خواهی ، چون بابا جلوی زیر دستانش سوالی نمی پرسد که برای چه میخواهی و بدون هیچ سوالی هرچه قدر بخواهی می دهد شاید هم بیشتر.رفتم به محل کار پدر و وقتی حسابی دور برش شلوغ شد خواسته ام را گفتم و خلاصه مشکل بی پولی من برای رفتن به جبهه حل شد.
🌹

راوی: حاج عبدالله رضایی سردره

🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹 🌹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

الاغی که به جبهه کمک کرد

راوی: رزمنده عباس رحیمی

🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴 🐴

🐴 🐴 توی منطقه برای جابه جایی آذوقه و مهمات یک الاغ داده بودند که هرازچند گاهی با بچه ها سواری هم می کردیم .یک روز الاغ گیج شده بود و رفته بود طرف خط دشمن ،با دوربین که نگاه کردیم دیدیم عراقی ها هم دارند حسابی از الاغ بیچاره کار می کشند چند روز بعد دیدیم الاغ با وفا با کلی آذوقه از طرف دشمن پیش خودمان برگشت. 🐴 🐴


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

آرزوی ارباًاربا شدنش تحقق یافت

☘️ ☘️ خاطره ای از شهید دکتر سید محمد شکری ☘️ ☘️
☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️
خیره شده بود به آسمان . حسابی رفته بود توی لاک خودش.

بهش گفتم : « چی شده محمد؟ » انگار که بغض کرده باشه ،

گفت:«بالاخره نفهمیدم ارباً اربا یعنی چی؟میگن آدم مثل گوشت

کوبیده میشه...یا باید بعداز عملیات کربلای 5 برم کتاب بخونم یا

همین جا توی خط مقدم بهش برسم »...

توی بهشت زهرا که می خواستند دفنش کنن ، دیدمش جواب

سوالش رو گرفته بود.با گلوله توپی که خورده بود به سنگرش ،

ارباً اربا شده بود.مثل مولایش حسین علیه السلام...
☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️ ☘️

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

شهیدی که خوراک ماهی ها شد

🍂 🍂 مادری که هیچ وقت غم فرزندش را فراموش نکرد 🍂 🍂
 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂
🍂 پرسید :
🍂 "ناهار چی داریم مادر؟"
🍂 مادر گفت :
🍂 "باقالی پلو باماهی."
🍂 باخنده روکردبه مادروگفت :
🍂 "ماامروزاین ماهیها را میخوریم ویک روزی این ماهی ها مارا .. "
🍂 چندوقت بعد در عملیات والفجر ۸ درون اروندرود گم شد .. مادر تا آخر عمرلب به ماهی نزد .. ..

  🍂 🍂 🍂 🍂 🍂 🍂


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

لو رفتن سرباز عراقی

🍁 🍁 لورفتن غولی 🍁 🍁
 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁 🍁
🍁 دو تا از بچه‌های گردان، غولی را همراه خودشان آورده بودند و‌ های های می‌خندیدند.
🍁 گفتم: 'این کیه؟'
🍁 گفتند: 'عراقی'
🍁 گفتم: 'چطوری اسیرش کردید؟ '
🍁 می‌خندیدند .. !
🍁 گفتند: 'از شب عملیات پنهان شده بود ..! تشنگی فشار آورده ، با لباس بسیجی‌ها
🍁 آمده ایستگاه صلواتی شربت گرفته بود، پول داده بود! '
🍁 اینطوری لو رفته بود.
🍁 بچه ها هنوز میخندیدند ..


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی

عنوان دومین مطلب آزمایشی من

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
حلما بیاتی